جنگل آسفالت



فکر کردن و به نتیجه ای نرسیدن خوراک هر روز و هرشبمه. فکر کردنای من همیشه منتهی میشن به یه مرداب تاریک سرد و پر از وحشت. به خودم که میام وسط مردابم. دست و پا میزنم. میمیرم.

این تجربه ها تمومی ندارن هیچوقت. تو واقعیت روزهای بد زیادی رو گذروندم. تو ذهنم روزای بدتربی دلیل نیست که از آدمها فاصله میگیرم. بی دلیل نیست که گوشیمو دیر به دیر چک میکنم. بی دلیل نیست که هر صد قرن یه بار استوری میذارم. میترسم!

من خیلی وقتا توی مرداب گیر و گرفتارم.


عیده هه. چه جک قشنگی!
نود و هفت از تخمی ترین سالهای زندگیم بود. و به حدی افتضاح بود که بعید میدونم  98 بتونه حتی ذره ای شبیه به نود و هفت باشه.
مشکلات بسیاری  رو پشت سر گذاشتم. وقاعدتا از این به بعد باید همه چیز بهتر بشه.
تلاش بیشتری باید بکنم. باید امیدوار باشم. و ببینیم چی میشه دیگه.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بازاریابی برای احمق ها به یاد حضرت نوح علیه السلام مطالب آموزشی دکوراسیون و کاغذ دیواری چکاوک فایل قیمت ارز دیجیتال استحاله ی ذهنی بهترين وبلاگ سبک زندگي محمدحسین رزمی نظافت صنعتی جابینــا وبلاگی برای کسب درآمد